مثل ماه بودی...
خدا جونم سلام سلام علیرضا ی عمه امشب با مامانی رفتیم سونوگرافی که ببینیم اوضاع پسرک گلمون چطوره ... منم از خانوم منشی اجازه گرفتمو با مامانی رفتم توی اتاق سونو چشممو دوختم به مانیتور که یهووو دلم هوررری ریخت پایین برای اولین بار دیدمت عمه مثل یه فرشته ی کوچولو سمت چپ شکم مامانی نشسته بودیو دستتو گرفته بودی بالا خانوم دکتر هم داشت اندازه هاتو تخمین می زد صدای تالاپو تلوپ قلبتم شنیدم فدات شم امیدوارم که سالهای سال سالم و پر انرژی بزنه منتظر صورت ماهتم که از نزدیک ببوسمش البته الآنم از روی شکم مامانی میبوسمش منتظرتیم عمه در پناه خدا باشی ...